محل تبلیغات شما
پلان اول: خیانت هر چی زنگ می‌زدم ریجکت می‌شد. انقد زنگ زدم که بالاخره یکی گوشی رو برداشت. یه دختری بود. گفتم فلانی اونجاست؟ گفت شما؟ گفتم من دوستشم، گوشی رو بده بهش. صدای پچ پچ می‌اومد. گفت نمیشه دستش بنده. گفتم یعنی چی؟ گوشی رو بده بهش. گفت نمیتونه الان بحرفه، توی اتاقه. صدای خنده چند نفر اومد و تلفن قطع شد. چشمام سیاهی رفت. یادم نیست افتادم یا نه. پلان دوم: امید به فکر رابطه طولانی‌مدت بودم باهاش.

گزینه‌های روی میز

کاش این اینترنت لعنتی هیچ‌وقت وصل نشه

تتلیتی یا باختینی؟!

گفتم ,گوشی ,رو ,بهش ,بده ,پچ ,گوشی رو ,رو بده ,بده بهش ,خنده چند ,نفر اومد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها